وب سایت جدید و اسباب کشی به این آدرس
سلام همراهان گرامی
به اینجا اسباب کشی کرده ام
آدرس :
دوست داشتید در این آدرس جدید از محضرتون فیض خواهم برد
التماس دعا
سلام همراهان گرامی
به اینجا اسباب کشی کرده ام
آدرس :
دوست داشتید در این آدرس جدید از محضرتون فیض خواهم برد
التماس دعا
* امام خمینی: اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمهای بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد
*ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی- صلیالله علیه و آله- برسیم. و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است. و نجات آن قربانی میخواهد
قضاوت دربار? یک واقع? تاریخی - به ویژه دربار? مسئلهای که در باورهای یک ملت بزرگ نقش بسته است - به تحقیق عمیق و گستردهای نیازمند است. تبرئه کردن متهم و سرپوش نهادن بر یک واقعیت دردناک و بزرگ، و کوچک جلوه دادن آن، هنر نیست. هنر، آن است که انسان با تحقیق کامل و به دور از هر گونه تمایلات نفسانی و با عدل و انصاف، مسئله را بررسی کند و واقعیات را بر اساس آنچه نقل شده است، بدون تحریف تبیین کند؛ از اینرو ما به دور از هر نوع تعصب، مسئله را با استناد به منابع معتبر اهل سنّت، بررسی میکنیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم میگذاریم.در منابع اهل سنّت، روایات مختلفی دربار? تهاجم عمر به خان? فاطمه زهراعلیهاالسلام وارد شده است که برای اختصار به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:1. در کتابهای «عقد الفرید»، «تاریخ ابوالفداء» و «اعلام النساء» در این باره این گونه آمده است:ابوبکر، گروهی را به سرکردگی عمر بن خطاب به سوی خان? علیعلیهالسلام گسیل داشت و به سرکرد? آنان گفت: «اگر در برابر فرمانت سر فرود نیاوردند با آنان پیکار کن.» عمر با مشعلی حرکت کرد تا خان? وحی و رسالت را به آتش بکشد. در این گیر و دار بود که دخت فرزان? پیامبرصلیاللهعلیهوآله با او روبه رو شد و فرمود: «هان!ای پسر خطّاب! آیا آمدهای تا خان? ما را به آتش بکشی؟» عمر پاسخ داد: «آری، مگر اینکه همان را بپذیرید که امّت گردن نهادهاند و با خلیف? انتخابی ما دست بیعت دهید.» (1)2. مدائنی از سلم? بن محارب، از سلیمان تیمی، از ابن عون روایت کرده است: ابابکر برای بیعت گرفتن از علیعلیهالسلام به دنبال وی فرستاد. پس علیعلیهالسلام بیعت نکرد. ادامه مطلب...
پیشگفتار
عزت، کرامت، شرافت و متانت، گل واژههایی هستند که به انسان روحیه صلابت، مقاومت و شکست ناپذیری میبخشند و انسان را در مسیر اعتلا و تعالی روح مدد میرسانند و او را از حضیض پستی و زبونی به اوج شوکت و سربلندی رهنمون میسازند. در پرتو همین مفاهیم عالی، انسان به گونهای تربیت میشود که در برابر حوادث و رخدادهای روزگار، تن به ذلت و خواری نمیدهد.
انسان عزت خواه و کرامت طلب، باید عزت و سربلندی را از پایگاه اصلیاش؛ یعنی خداوند جستجو کند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا»؛ (1) ادامه مطلب...
ترسیمی از اوضاع فرهنگی - سیاسی دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
سستی در باورهای دینی، جهل و نادانی، دنیا پرستی، دوری از حق مداری، زیاده خواهی از بیت المال و... بیانگر آشفتگی اوضاع فرهنگی دوران امامت امام حسن علیه السلام بود. مردم در جنگ با معاویه به دلیل ناامیدی از دست یابی به غنیمتها، سستی نشان دادند. آنها زرق وبرق حکومت معاویه و حکمرانی او را میدیدند و او را بر حکمرانی پیشوای معصوم خویش ترجیح میدادند، به گونهای که این موضوع سبب احساس ناامنی در امام میشد. امام با دیدن چنین وضعی، همواره زیر لباس خود زره بر تن میکرد. نقل کردهاند که روزی نیز بین نماز، از سوی جماعت نمازگزار تیری به سوی امام پرتاب شد که به سبب پوشیدن زره، زخم آن در ایشان کاری نیفتاد.(1) ادامه مطلب...
پیروی از فرامین حیاتبخش امامان معصوم علیه السلام در صورتی محقق میشود که پیوند عاطفی و درونی با آنان برقرار شود و این پیوند معنوی، با شناخت کمالات وجودی آن گرامیان دوام مییابد. در این نوشتار در ادامه مباحث گذشته، با دو ویژگی امام حسین علیه السلام؛ یعنی، «سخاوت واحسان» و «تربیت شایسته» آشنا میشویم:
11. تربیت شایسته
امام حسین علیه السلام برای تربیت افراد، مخصوصا فرزندان خویش، از کارآمدترین شیوهها بهره میگرفت که هر یک از آنان میتواند برای پدران و مادران و مربیان عصر ما راهگشا باشد. ما در اینجا جهت اختصار فقط به مواردی از آن اشاره میکنیم: ادامه مطلب...
عالم همه قطره اند و دریاست حسین مردم همه بنده اند و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کرم دارد و آقاست حسین
در قرآن کریم، واژه «شکر» که به معنای سپاس گزاری و قدردانی است، به صورتهای مختلف بیش از 77 بار به کار رفته است. گاه میفرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزیدَنَّکُمْ»؛ (1) «اگر سپاس گزاری کردید، من [نیز بر نعمتها] میافزایم..» و گاه دستور میدهد که از خدا، و والدین خود سپاس گزاری و قدردانی نمایید «اَنِ اشْکُرْ لی وَلِوالِدَیکَ»؛ (2) «از من و پدر و مادرت سپاس گزاری کن!» و در آیاتی هم دستور میدهد که از نعمتهای خدا قدردانی کنید «وَاشْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ»؛ (3) «و نعمتهای خدا را سپاس گزاری نمایید!»
یکی از بارزترین مصداقهای تشکر از خداوند و نعمتهای او، قدردانی از بندگان خداست؛ کسانی که نسبت به انسان خدمت و احسانی انجام میدهند و یا در مسیر حق و هدایت گام برمی دارند. لذا امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «اَشْکَرُکُمْ لِلّهِ اَشْکَرُکُمْ لِلنّاسِ»؛ (4) سپاس گزارترین شما برای خدا [کسی است که [سپاس گزارترین شما برای مردم است..»
و امام هشتم علیه السلام فرمود: «مَنْ لَمْ یشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یشْکُرِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ؛ (5) کسی که نعمت دهنده از مردم را سپاس گزاری نکند خدای عزیز و جلیل را سپاس گزاری نکرده است..»
و امام سجاد علیه السلام فرمود: «وَ اَمّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیکَ فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ؛ (6) حق کسی که کار نیک انجام داده بر تو این است که از او سپاس گزاری نمایی، و کار نیک او را یادآور شوی..»
امام حسین علیه السلام و قدردانی از دیگران
امام حسین علیه السلام میفرماید: «شُکْرُکَ لِنِعْمَةٍ سالِفَةٍ یقْتَضی نِعْمَةً آنِفَةً؛ (7) سپاس گزاری نعمتهای گذشته، نعمتهای آینده و زودرس را به دنبال دارد..» او در سختترین لحظههای زندگی حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاس گزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی نمودند، و در مسیر او گامی برداشتند، فراموش نکرد.
ابتدا در شب عاشورا به صورت کلی از تمامی بستگان و یارانش با این کلمات زیبا تشکر و قدردانی کرد: «بارخدایا! من تو را سپاس میگویم که ما را به نبوت و رسالت گرامی داشتی و.....» آن گاه فرمود: «اَمّا بَعْدُ فَاِنّی لا اَعْلَمُ اَصْحابا اَوْفی وَلا خَیرا مِنْ اَصْحابی، وَلا اَهْلَ بَیتٍ اَبَرُّ وَلا اَوْصَلُ مِنْ اَهْلِ بَیتی فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی خَیرا...؛ (8) بعد از حمد و ستایش، من یارانی باوفاتر و نیکوتر از یاران خودم، و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خودم نمیشناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک عنایت فرماید!»
و در طول روز عاشورا از تک تک یاران با نام و نشان قدردانی کرد مثل:
1. خانواده عبدالله عمیر (9)
یکی از شهدای سرفراز عاشورا «عبدالله بن عمیر کلبی» بود. او دارای دستان بلند و بازوان تنومند بود.
وقتی «یسار» غلام زیاد بن ابی سفیان و «سالم» غلام عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، «حبیب بن مظاهر» و «بُرَیر» برخاستند که جواب آنها را بدهند، امام مانع شد تا اینکه عبدالله بن عمیر اجازه خواست و یک تنه بر آن دو نفر یورش برد و آن دو را به هلاکت رساند و سپس خود را به قلب سپاه عمر سعد زد، و رجز حماسی میخواند.
اینجا بود که همسرش عمود خیمه را گرفت و به یاری شوهر شتافت و گفت: شوهرم! از خاندان پیامبر دفاع کن! من به خیمهها باز نمیگردم تا با تو کشته شوم.
حضرت ابا عبدالله علیه السلام او را فرا خواند و از او و شوهرش تشکر و قدردانی کرد، آن گاه فرمود: «جَزَیتُمْ مِنْ اَهْلِ بَیتٍ خَیرا اِرْجِعی رَحِمَکِ اللّهُ اِلَی النِّساءِ فَاجْلِسی مَعَهُنَّ فَاِنَّهُ لَیسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ؛ (10)] در راه حمایت از اهل بیت] به پاداش نیک از طرف اهل بیت نائل شوید! خدا رحمتت کند! برگرد به سوی آنها و با آنها بنشین! به راستی بر زنان جهاد واجب نیست..»
2.ام وهب
عبدالله عمیر و مادرش «امّ وهب» نصرانی بودند که به دست امام حسین علیه السلام مسلمان شدند. این جوان وقتی با اجازه امام حسین علیه السلام پا به میدان گذاشت، 24 نفر از شجاعان سپاه عمر سعد را کشت و 12 نفر از سواران را زخمی کرد.
لشکریان عمر سعد، اطراف او را گرفته و اسیرش کرده، نزد عمر سعد بردند. عمر سعد با شگفتی گفت: «چقدر شجاعت و قدرت تو زیاد است..» سپس او را شهید کردند و سر بریده او را به طرف خیمه زنها پرتاب کردند. مادرش سر را به طرف لشکریان یزید انداخت و عمود خیمه را گرفت و به لشکریان حمله نمود و 2 تن از سربازان دشمن را کشت. در این لحظات حساس، امام دخالت کرد و با زبان تشکر و قدردانی فرمود: «اِرْجِعی یاام وَهَبِ، اَنْتِ وَابْنُکِ مَعَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَاِنَّ الْجِهادَ مَرْفُوعٌ عَنِ النِّساءِ لا یقْطَعُ اللّهُ رَجاکِ یاام وَهَبٍ؛ (11) برگرد ایام وهب! تو و پسرت با پیامبر [در بهشت [هستید؛ جهاد از زنان برداشته شده است.ای مادر وهب! خداوند امید تو را قطع نکند..»
جملات فوق که از آینده درخشانام وهب و فرزندش خبر میدهد، خود برترین قدردانی از زحمات و تلاشام وهب و فرزند او به شمار میرود.
3. حنظلة بن سعد
در گرماگرم جنگ در روز عاشورا، حنظله در کنار امام حسین علیه السلام ایستاد و بر سر کوفیان فریاد زد و گفت: «شما را از عذاب الهی میترسانم، شما را از محاکمه روز قیامت میترسانم. شما را از عذابی که بر ثمود و عاد نازل شد میترسانم..»
امام از جملات بیدارگر او تشکر کرد و فرمود: «یاابْنَ سَعْدٍ! رَحِمَکَ اللّهُ! اِنَّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا الْعَذابَ حینَ رَدُّوا عَلَیکَ ما دَعَوْتَهُمْ اِلَیهِ مِنَ الْحَقِّ وَنَهَضُوا اِلَیکَ لِیسْتَبِیحُوکَ وَاَصْحابِکَ فَکَیفَ بِهِمُ الاْآنَ وَقَدْ قَتَلُوا اِخْوانَکَ الصّالِحینَ رُحْ اِلی خَیرٍ مِنَ الدُّنْیا وَما فیها وَاِلی مُلْکٍ لا یبْلی؛ (12) ای پسر سعد! خدا رحمتت کند! این مردم آن گاه که به سوی حق دعوت کردی و پاسخ مثبت ندادند و به قتل تو و یارانت آماده گردیدند، مستوجب عذاب بودند. پس حال که خون برادران صالح تو را ریختند، چگونه خواهند بود؟ برو به سوی آنچه که خیر است از دنیا و آنچه که در آن است و به سوی ملک و آقایی [آخرت] که کهنه نمیشود..»
4. ابی الشعثا
یزید بن زیاد کندی معروف به «ابی الشعثا» تیرانداز ماهر و باتجربهای بود.
روز عاشورا در کنار امام حسین علیه السلام ایستاد و دفاع میکرد، صد عدد تیر داشت، همه آنها را جز پنج عدد به هدف زد. هر بار که تیراندازی میکرد، رجز میخواند. و امام حسین علیه السلام در دعا برای او چنین فرمود: «اَللّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیتَهُ، وَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّةَ؛ (13) خدایا تیراندازی او را محکم و قوی گردان! و اجر و مزدش را بهشت [برین] قرار بده!»
5. جون، غلام اباذر
شخصی به نام «جون» که در گذشته غلام اباذر بود، همراه امام حسین علیه السلام به کربلا آمد. لحظهای که آمد از امام حسین علیه السلام اجازه میدان بگیرد، حضرت به او فرمود: «ای جون! من بیعت را از تو برداشتم؛ زیرا تو به امید عافیت و آسایش تا اینجا به همراه ما آمدهای، در راه ما خود را به مصیبت مبتلا مگردان!» (14)
جون در جواب ا مام گفت: نه هرگز، من در سلامت و امنیت با شما بودم، و از سفره شما بهره مند شدم. حال که لحظههای خطر است، شما را رها کنم! هرگز دست از شما برنمی دارم. اگر چه رنگ پوست من سیاه است، عرقم بدبو، و نسبم غیر معروف، اما شما را رها نمیکنم تا خون ما با خون شما به هم آمیزد. بنابراین، حضرت اجازه داد و بعد از شهادت او، در کنار جنازهاش چنین دعا فرمود: «اَللّهُمَّ بَیضْ وَجْهَهُ، وَطَیبْ ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ، وَعَرِّفْ بَینَهُ وَبَینَ مَحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛ (15) خدایا! چهرهاش را سفید، و بدنش را خوشبو کن و با نیکان محشورش گردان! و میان او و محمد و آلش آشنایی برقرار فرما!»
6. مسلم بن عوسجه
وقتی مسلم بن عوسجه به میدان رفت و پیکار سختی کرد، عمرو بن حجاج و سربازان تحت امرش او را محاصره کرده، با شمشیرها و نیزهها بدنش را هدف قرار دادند. مسلم بر زمین افتاد. حضرت ابا عبدالله علیه السلام فورا خود را به او رساند، در حالی که هنوز زنده بود و به او فرمود: «رَحِمَکَ رَبُّکَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ (16) «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ»؛ (17) رحمت خدا بر تو بادای مسلم بن عوسجه! بعضی از آنان به پیمان خود [شهادت [عمل کردند و بعضی از آنها در حال انتظار به سر میبرند..»
7. عمرو بن قرظه
عمرو در روز عاشورا پیش روی امام ایستاد و هر تیری که به سوی آن حضرت میآمد، با بدن آن را میگرفت و هر شمشیری را از امام دفع میکرد و تا زنده بود، نگذاشت آسیبی به آن حضرت برسد. وقتی به زمین افتاد، عرض کرد:ای پسر پیغمبر! صلی الله علیه و آله آیا من به عهد خود وفا کردم؟
حضرت در جواب او با جملات تقدیرآمیز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمامی فِی الْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اللّهِ عَنِّی السَّلامِ؛ (18) تو پیشاپیش من در بهشت هستی. پس سلام مرا به رسول خدا برسان!»
8. حبیب بن مظاهر
حضرت در مقابل زحمات و فداکاریهای حبیب فرمود: «عِنْدَاللّهِ اَحْسِبُ نَفْسی وَحُماةَ اَصْحابی لِلّهِ دَرُّکَ یا حَبیبُ لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ؛ (19) خود و یاران حامی خود را به حساب خدا میگذارم. آفرین بر توای حبیب! تو مرد بافضیلتی بودی که در یک شب قرآن را ختم میکردی!»
9. دعا و نیایش
از بهترین و ارزشمندترین حالات ارتباط انسان با خداوند، لحظه دعا و نیایش است. قرآن کریم میفرماید: «قُلْ ما یعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ»؛ (20) بگو: پروردگار من برای شما ارزش قائل نیست، اگر دعای شما نباشد..»
به همین جهت صریحا دستور به دعا و نیایش داده، و اجابت دعاها را نیز تضمین نموده است؛ آنجا که فرمود: «وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیسْتَجیبُوا لی وَلْیؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»؛ (21) « [ای پیامبر!] هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند [بگو:] من نزدیکم، دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند..»
نکته در خور دقت در آیه فوق این است که خداوند هفت مرتبه به ذات پاک خود اشاره کرده و نهایت پیوستگی و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به نیایشگران مجسم ساخته است.
حضرت اباعبدالله علیه السلام هم از نظر فکری و هم در عمل به شدت پابند نیایش بوده است.
آن حضرت فرمود: «اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ؛ (22) عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد..»
همچنین فرمود: «اَمّا اِنَّهُمْ لَوْ کانُوا دَعَوُا اللّهَ بَمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیبینَ بِصِدْقٍ مِنْ نِیاتِهِمْ وَصِحَّةِ اِعْتِقادِهِمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ اَنْ یعْصِمَهُمْ، حَتّی لا یعانِدُوهُ بَعْدَ مُشاهَدَةِ تِلْکَ الْمُعْجِزاتِ الْباهِراتِ لَفَعَلَ ذلِکَ بِجُودِهِ وَکَرَمِهِ؛ (23) اگر مردم به هنگام دعاکردن، خدا را با نام محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاک او، با نیت درست، و با اعتقاد قلبی صحیحی بخوانند، که آنها را مصون دارد تا پیامبر را پس از مشاهده آن همه معجزات محکم و آشکار نافرمانی نکنند، خداوند با جود و کرم خود خواستههای آنان را میدهد..»
و گاه برای راهنمایی و تشویق بیشتر بندگان خدا به معرّفی محلهای استجابت دعا میپرداخت، از جمله میفرمود: «اَلرُّکْنُ الْیمانِی بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ لَمْ یمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ اِنَّ ما بَینَ هذَینِ الرُّکْنَینِ (اَلاَْسْوَدِ وَاَلْیمانی) مَلَکٌ یدْعی هِجّیرَ، یؤَمِّنُ عَلی دُعاءِ الْمُؤْمِنینَ؛ (24) رکن یمانی، دری از درهای بهشت است. از روزی که این در را به روی بندگان باز کرد، آن را نبسته است و همانا بین حجرالاسود و رکن یمانی فرشتهای است به نام «هجّیر» که بر دعای مؤمنین آمین میگوید..»
اما در بُعد عملی، دعاهای فراوانی از حضرت به یادگار مانده است که معروفترین آنها دعای عرفه است. در ادامه به نمونههایی از دعای حضرت (به غیر از دعای عرفه) اشاره میشود.
الف. دعای جامع
دعای جامع، یکی از دعاهای آن حضرت است که در آن، انواع ارزشهای اخلاقی ـ معنوی مهم را از خداوند بزرگ درخواست میکند. متن دعا چنین است: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ تَوْفیقَ اَهْلِ الْهُدی وَ اَعْمالَ اَهْلِ التَّقْوی، وَ مُناصَحَةَ اَهْلِ التَّوْبَةِ، وَعَزْمَ اَهْلِ الصَّبْرِ وَحَذَرَ اَهْلِ الْخَشْیةِ، وَطَلَبَ اَهْلِ الْعِلْمِ، وَزینَةَ اَهْلِ الْوَرَعِ، وَخَوْفَ اَهْلِ الْجَزَعِ، حَتّی اَخافَکَ؛ خدایا! من از تو توفیق هدایت شدگان، و رفتار پرهیزکاران، و نصیحت کردن توبه کنندگان، و عزم و اراده صابران، و ترس اهل خشیت [الهی] ، و تلاش اهل علم، و زینت پرهیزکنندگان، و ترس جزع کنندگان را درخواست دارم تا از تو خوف داشته باشم!»
سپس میفرماید: «اَللّهُمَّ مَخافَةً تَحْجُزُنی عَنْ مُعاصیکَ وَحَتّی اَعْمَلَ بِطاعَتِکَ عَمَلاً اَسْتَحِقُّ بِهِ کَرامَتَکَ، وَحَتّی اُناصِحَکَ فِی التَّوْبَةِ خَوْفا لَکَ، وَحَتّی اُخْلِصَ لَکَ فِی النَّصیحَةِ حُبّا لَکَ، وَحَتّی اَتَوَکَّلَ عَلَیکَ فِی الاُْمُورِ حُسْنَ ظَنٍّ بِکَ، سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ وَ سُبْحانَ اللّهِ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ؛ (25) خدایا! ترسی را میخواهم که مرا از ارتکاب نافرمانیهایت بازدارد، و وادار به اطاعتم کند؛ عملی که مستحق کرامت تو گردم، و پندپذیر در توبه به خاطر ترس تو باشم، در خیرخواهی برای تو خالص گردم به جهت محبت تو. و در تمام کارها به تو توکل کنم به خاطر خوشبین بودن به تو. منزه است آفریننده نور، و تنزیه و ستایش برای خدای بزرگ است..»
راستی که عظمت هر انسان را میتوان از خواستههای او فهمید. در دعای فوق عظمت خواستهها، نشانگر عظمت و همت بلند اباعبدالله علیه السلام میباشد.
ب. دعای حضرت در کعبه
«اِلهی اَنْعَمْتَ عَلَی فَلَمْ تَجِدْنی شاکِرا، وَابْتَلَیتَنی فَلَمْ تَجِدْنی صابِرا، فَلا اَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْکِ الشُّکْرِ، وَلا اَنْتَ اَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْکِ الصَّبْرِ اِلهی ما یکُونُ مِنَ الْکَریمِ اِلاَّ الْکَرَمُ؛ (26) پروردگارا! مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی، و آزمایشم کردی، پس بردبارم ندیدی، پس با ترک شکر، نعمت را [از من] سلب نکردی و با نبود بردباری، بر شدت گرفتاری نیفزودی. خدایا! از بزرگوار جز بزرگواری نیاید..»
ج. دعای حضرت در سجده
شریح میگوید: وارد مسجد مدینه شدم، دیدم امام حسین علیه السلام صورت روی خاک گذاشته و این دعا را در سجده میخواند: «سَیدی وَمَوْلای اَلِمَقامِعِ الْحَدیدِ خَلَقْتَ اَعْضائی،ام لِشُرْبِ الْحَمیمِ خَلَقْتَ اَمْعائی، اِلهی لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لاَءُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ وَلَئِنْ حَبَسْتَنی مَعَ الْخاطِئینَ لاَُخْبِرَنَّهُمْ بِحُبّی لَکَ، سَیدی اِنَّ طاعَتَکَ لا تَنْفَعُکَ وَمَعْصِیتی لا تَضُرُّکَ، فَهَبْ لی ما لا ینْفَعُکَ، وَاغْفِرْلی ما لا یضُرُّکَ فَاِنَّکَ اَرْحَمُ الرّاحِمینِ؛ (27) ای آقا و مولایم! آیا برای گرزهای آتشین، اعضایم را خلق کرده ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آبهای گرم جهنم آفریده ای؟ خدایا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من تو را به کرمت میخوانم. و اگر مرا با خطاکاران حبس کنی، دوستی خود را نسبت به تو به اطلاع آنان میرسانم.
آقای من! بندگی ات، تو را بهرهای نرساند، و گناهم زیانی متوجه تو نساخت. پس آنچه را سودت نمیدهد، به من عنایت کن! و آنچه را به تو ضرر نمیرساند، به من ببخشای! که به راستی تو مهربانترین مهربانانی..»
د. دعا در قبرستان
هرگاه امام حسین علیه السلام وارد قبرستان میشد، به همراهان دستور میداد این دعا را بخوانند: «اَللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الاَْرَواحِ الْفانِیةِ وَالاَْجْسادِ الْبالِیةِ، وَالْعِظامِ النَّخِرَةِ الَّتی خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْیا وَ هِی بِکَ مُؤْمِنَةٌ، اَدْخِلْ عَلَیهِمْ رَوْحا مِنْکَ وَسَلاما مِنّی؛ (28) خدایا!ای پروردگار این روحهای فانی و اجساد پوسیده و استخوانهای نرم شده که با ایمان به تو از دنیا رفته اند، بر آنان رحمت خود و سلام مرا وارد کن!»
ه. دعا برای شهدا
بعد از شهادت پیک حضرت (قیس بن مسهّر) توسط حصین بن تمیم؛ مأمور ابن زیاد، امام حسین علیه السلام فرمود: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلَهُمُ الْجَنَّةَ نُزُلاً، وَاجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فی مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِکَ وَ رَغائِبِ مَذْخُورِ ثَوابِکَ؛ (29) خدایا! بهشت را برای ما و آنان وسیله پذیرایی قرار بده! و بین ما و آنان در پایگاه رحمت خود و مرغوبترین ثوابهای ذخیره شده ات، جمع کن!»
و. سفارش به دعای جوشن کبیر
امام حسین علیه السلام فرمود: «پدرم امیرمؤمنان علی علیه السلام مرا نسبت به دعای جوشن کبیر سفارش فراوان و مهمی کرد که آن را حفظ کرده، خوب نگه داری کنم، و به من فرمود:ای پسرم! این دعا را بر روی کفن من بنویس! و من به سفارش پدر عمل کردم..» (30)
ز. دعا در صبح عاشورا
آن حضرت در بخشی از آخرین دعای خود در روز عاشورا میفرماید: «اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ، وَاَنْتَ لی فی کُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، کَمْ مِنْ هَمٍّ یضْعُفُ فیهِ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فیهِ الْحیلَةُ وَ یخْذُلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یشْمَتُ فیهِ الْعَدُوُّ، اَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ اِلَیکَ؛ (31) خدایا! تو در هر غم و اندوهی پناهگاه من و در هر سختی و شدتی مایه امید من هستی و در هر حادثهای که برایم اتفاق میافتد، سلاح و تکیه گاه منی، آن گاه که غمهایی [کمرشکن بر من فرو ریخته است [که دلها در برابرش آب میشوند، و راه هر چاره در مقابلش مسدود میگردد و در آنها دوستان [از من [دوری میجویند و دشمنان زبان به شماتت میگشایند. [در چنین لحظاتی] آنها را به سوی تو آورده، تنها به تو شکایت میکنم.....»
10. زهد و دنیاگریزی
زهد بی میلی طبیعی نسبت به امور دنیوی نیست، بلکه بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی نسبت به اشیائی است که مورد تمایل و رغبت طبع و نفس است، با این هدف که مقصود و نهایت آرزو و کمال مطلوب که مافوق مشتهیات نفسانی دنیوی است، حاصل شود؛ خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساسا از نوع مشتهیات نفسانی نباشد، بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد، از قبیل: عزت، شرافت، کرامت، آزادی، و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد، مانند: ذکر خداوند، محبت الهی، و تقرب به ذات اقدس خداوندی.
پس زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه مسائل اخروی و فضائل اخلاقی و معنوی شده است. بی رغبتی زاهد، بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آمال و ایده و آرزوست، نه بی رغبتی در ناحیه طبیعت. (32)
امام حسین علیه السلام هم از نظر اندیشه، در بالاترین سطح زهد قرار داشت، و هم از نظر رفتاری.
دنیا در دیدگاه حضرت
اساس زهد را بی میلی به دنیا تشکیل میدهد، و بی میلی به دنیا آن گاه صورت صحیحی مییابد که اندیشه و دید انسان درباره دنیا درست و واقعی باشد. حضرت اباعبدالله علیه السلام دنیا را این گونه معرّفی میکند: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ الدُّنْیا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَ زَوالٍ مُتَصَرِّفَةً بِاَهْلِها حالاً بَعْدَ حالٍ، فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِی مَنْ فَتَنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّکُمْ هذِهِ الدُّنْیا فَاِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَکَنَ اِلَیها وَ تُخَیبُ طَمَعَ مَنْ طَمَعَ فیها؛ (33) سپاس خدایی را که دنیا را آفرید و آن را سرای فناپذیر و رو به زوال قرار داد؛ دنیایی که صاحبانش را از حالی به حالی دگرگون میکند. پس خودباخته، آن کسی است که دنیا او را بفریبد و تیره بخت و شقاوتمند کسی است که دنیا او را شگفت زده سازد.
[ای مردم!] دنیا شما را نفریبد؛ زیرا دنیا امید هر کس را که بر آن تکیه کند، به یأس تبدیل میکند و طمع هر کس را که در آن طمع ورزد، بی نتیجه میگذارد..»
در جملات فوق، دنیا فناپذیر دانسته شده و آنچه از آن به عنوان مذموم یاد شده، دلبستگی به دنیاست.
سید الشهداء علیه السلام در سخن دیگر، علاوه بر ناپایداری دنیا، آن را وسیله امتحان و آزمایش افراد دانسته، میفرماید: «عِبادَاللّهِ اِتَّقُواللّهَ وَکُونُوا مِنَ الدُّنْیا عَلی حَذَرٍ، فَاِنَّ الدُّنْیا لَوْ بَقِیتْ لاَِحَدٍ اَوْ بَقِی عَلَیها اَحَدٌ، کانَتِ الاَْنْبِیاءُ اَحَقَّ بِالْبَقاءِ، وَاَوْلی بِالرِّضی وَاَرْضی بِالْقَضاءِ. غَیرُ اَنَّ اللّهَ تَعالی خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ وَخَلَقَ اَهْلَها لِلْفَناءِ فَجَدیدُها بالٍ، وَنَعیمُها مُضْمَحِلٌّ وَسُرُورُها مُکفَهِرٌّ، وَالْمَنْزِلُ بُلْغَةٌ وَالدّارُ قَلْعَةٌ فَتَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقْوی؛ (34) بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید که اگر بنا بود دنیا برای کسی باقی بماند و یا یک فرد [برای همیشه] در دنیا بماند، پیامبران برای بقاء سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوش آیندتر بود.
جز آنکه خداوند دنیا را وسیله آزمایش، و مردم را برای فانی شدن آفرید. پس تازه هایش کهنه و نعمتهایش زائل و شادی آن مبدل به غم میشود، و خانه و منزلگهی است زودگذر و کوتاه مدت. پس [برای آخرت] توشهای برگیرید که بهترین توشه تقواست..»
برخورد با زهدگریزان و دنیازدگان
در اندیشه بلند حضرت اباعبدالله علیه السلام تنها زهد و دنیاگریزی، در زاهد شدن کافی نیست، بلکه با دنیازدگان و زهدستیزان نیز باید برخورد کرد و سکوت در مقابل آنها روا نیست. و این مسئولیت، امروزه دوچندان برای کسانی مطرح است که داعیه هدایت جامعه را به عهده دارند، و امام حسین علیه السلام را در این کار الگوی خویش میدانند.
یکی از سرمایه داران مدینه، خانه بسیار مجللی ساخت و از امام حسین علیه السلام دعوت کرد تا از نزدیک خانه او را تماشا کرده، برای او دعا کند. وقتی امام علیه السلام وارد خانه بسیار وسیع و اشرافی او شد، اظهار داشت: «أَخْرَبْتَ دارَکَ، وَعَمَّرْتَ دارَ غَیرِکَ، غَرَّکَ مَنْ فِی الاَْرْضِ، وَ مَقَتَکَ مَنْ فِی السَّماءِ؛ (35) خانه [آخرت [خویش را ویران کردی، و خانه بیگانه را آباد ساختی. اهل زمین تو را گرامی خواهند داشت و اهل آسمان دشمنت خواهند بود..»
و همچنین نقل شده که امام حسین علیه السلام روزی در کوچههای مدینه قدم میزد که خانه باشکوه یکی از دنیاپرستان و زهدستیزان را دید و اظهار داشت: «رَفَعَ الطّینَ وَوَضَعَ الدّینَ؛ (36) [صاحب این خانه] گِل را بر هم انباشت و [دیوارها را بالا برد] ، ولی دین را پست کرد..»
زهد بی ولایت
نکته دیگری که درباره زهد در اندیشه ژرف و عمیق حسین بن علی علیه السلام به آن توجه شده و برای آن نقش محوری و کلیدی قائل شده است، پذیرش ولایت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام میباشد. آن حضرت فرمود: «اِنَّ دَفْعَ الزّاهِدِ الْعابِدِ لِفَضْلِ عَلِی عَلَی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ بَعْدَ النَّبِی صلی الله علیه و آله لَیصیرُ کَشُعْلَةِ نارٍ فی یوْمٍ عاصِفٍ، وَتَصیرُ سائِرُ اَعْمالِ الدّافِعِ لِفَضْلِ عَلِی علیه السلام کَالْحَلْفاءِ وَ اِنِ امْتَلاَءَتْ مِنْهُ الصَّحاری وَاشْتَعَلَتْ فیها تِلْکَ النّارُ وَ تَخْشاها تِلْکَ الرّیحُ حَتّی تَأْتی عَلَیها کُلِّها فَلا تَبْقی لَها باقِیةً؛ (37) به راستی زاهد عابدی که برتری و فضیلت علی علیه السلام بر تمامی انسانها پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله را دفع میکند، [دفع کردن او] چونان شعله آتشی در روز طوفانی میشود [که هستی او را به آتش کشیده] و بقیه اعمال او را [هر چند فراوان باشد [مانند علفهای خشک بیابان میگرداند، هرچند سراسر بیابان را پر کرده باشد. آن گاه شعله آتش در آن زبانه کشد و باد وزیدن گیرد تا همه آن علفها را فرا گیرد و هیچ چیزی از آن باقی نماند..»
این جملات میرساند که نه تنها نماز بی ولایت بی نمازی است، و حج و زکات، بی امامت غیر مقبول و... ، بلکه زهد بی دوستی و محبت علی علیه السلام بی زهدی است و در نوع خود یک حقه بازی است.
زهد واقعی و ترک دنیا این است که در کلام و مرام امام حسین علیه السلام دیده میشود، نه آنچه غارنشینان، خرقه پوشان، جامعه گریزان، و گوشه نشینان دارند.
تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا وَاَیتَمْتُ الْعِیالَ لِکَی اَراکا
وَلَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا (38)
«مردم را تماما به هوای تو ترک گفتم، و [راضی شدم] فرزندانم یتیم گردند تا تو را ملاقات کنم.
اگر مرا در راه عشق [خود] قطعه قطعه کنی، دلم [ذره ای] به سوی غیر تو تمایل پیدا نمیکند..»
پی نوشــــــــــــــــــــــــت:
1. ابراهیم / 7.
2. لقمان / 14.
3. نحل / 114.
4. الکافی، ج 2، ص 99، ح 30؛ ر. ک: منتخب میزان الحکمة، ص 278.
5. عیون اخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج 2، ص 24، ح 2.
6. الخصال، شیخ صدوق، ص 568؛ منتخب میزان الحکمة، ص 278.
7. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 80، ح 3.
8. تاریخ طبری، ج 3، ص 315؛ عوالم بحرانی، ج17، ص 243.
9. قابل ذکر است در ترجمه احادیث و برخی مطالب از «فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام.» مرحوم محمد دشتی، بهره برده ایم.
10. فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 195.
11. بحارالانوار، ج 45، ص 17؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 261؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 604؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 22؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 219.
12. تاریخ طبری، ج 3، ص 329؛ مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی، ج 2، ص 24؛ بحارالانوار، ج 45، ص 23.
13. بحارالانوار، ج 45، ص 30؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 272؛ تاریخ طبری، ج 7، ص 355؛ الامالی، شیخ صدوق، مجلس 30؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 22.
14. بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605؛ کتاب لهوف ابن طاووس، ص 47.
15. بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 265؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 512.
16. بحارالانوار، ج 45، ص 20؛ ارشاد، مفید، ص 237.
17. احزاب / 23.
18. بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605.
19. تاریخ طبری، ج 3، ص 327 و ج 7، ص 349.
20. فرقان / 77.
21. بقره / 176.
22. بحارالانوار، ج 93، ص 494، ح 23؛ امالی شیخ مفید، ص 88، ح 136.
23. تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 216، ح 134 و 135؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 106، ح 9؛ بحارالانوار، ج 26، ص 290، ح 48.
24. بحارالانوار، ج 99، ص 354، ح 11؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 391، ح 11151.
25. مهج الدعوات، ص 157؛ بحارالانوار، ج 94، ص 191، ح 5.
26. بحارالانوار، ج 99، ص 197، ح 13؛ و با اندکی تغییر در فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 318؛ احقاق الحق، ج 11، ص 595.
27. صحیفة الحسین، ص 65؛ احقاق الحق، ج11، ص 424؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، 319.
28. بحارالانوار، ج 102، ص 300.
29. تاریخ طبری، ج 3، ص 308؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 553.
30. بحارالانوار، ج 94، ص 397 و ج 81، ص 332.
31. همان، ج 45، ص 4؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 248.
32. ر. ک: سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، ص 211.
33. بحارالانوار، ج 45، ص 5؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 249.
34. تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام، ص 215.
35. تنبیه الخواطر، ج 1، ص 270؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 467، ح 4013؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 321.
36. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 467.
37. تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص 89، ح 47؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 111.
38. سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 365.
4. شجاعت
خداوند متعال در توصیف ویژگیهای مردان الهی و مبلغان راه حقیقت، شجاعت و شهامت را یکی از بارزترین صفات و خصلتهای آنان میشمارد و میفرماید: «الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا» ؛ (1) «کسانی که رسالتهای الهی را ابلاغ میکنند و تنها از خدا میترسند و از غیر او هیچگونه واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی کافی است.»
همچنین خداوند در سوره مائده جهادگران راه خدا را دلیر مردانی به شمار آورده است که در راه دفاع از حق و آرمانهای والای اسلامی هیچگاه خسته نمیشوند و از سرزنش و ملامت سست عنصران و منافقان و مخالفان هرگز شک و دو دلی به خود راه نمیدهند و با روحیه قوی و شهامت بینظیر خود تاج و تخت طاغوتهای زمان را به لرزه در آورده، به فضل و رحمت الهی دل میبندند: «یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم» ؛ (2) آنان در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند و این [روحیه شجاعانه] فضل خداست که به هر کس که بخواهد عنایت میکند و خداوند وسعت دهنده دانا است.» ادامه مطلب...
خداوند متعال برای سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قلههای سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهای آسمانی، الگوهای عملی را نیز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستی را به درستی و آسانی بپیمایند. تمام انبیا از این افراد میباشند و در راس همه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار دارد.
قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة» ؛ (1) «برای شما در [رفتار] رسول خدا الگوی نیکویی است.»
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسوههای امت، امامان معصوم علیهم السلام و اهل بیت آن حضرت میباشند، و یکی از این اسوه ها، سرور شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است.
خود آن بزرگوار در نامهای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب و... نوشت: «فلکم فی اسوة؛ (2) برای شما در رفتار من الگو است.»
از این جهت لازم است شیعیان با اوصاف و ویژگیهای آن بزرگوار آشنا شوند، و خود را با او همرنگ نمایند. آنچه در پیش رو دارید، اشارهای به برخی ویژگیها و اوصاف سیدالشهداء، حسین بن علی علیه السلام است. ادامه مطلب...
با وقوع حماسه کربلا، زنجیره نهضتهای شیعی پدید آمد. این حادثه نه تنها الگویی حماسی - ارزشی برای شیعه به میراث ذاشت بلکه انسجام و قوام سیاسی - اجتماعی شیعیان را نیز موجب گردید. «خر بوطلی» یکی از دانشمندان معاصر در همین رابطه مینویسد: «شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا بزرگترین حادثه تاریخی بود که منجر به تشکیل و تبلور شیعه گردید و سبب شد که شیعه به عنوان یک سازمان قوی با مبادی و مکتبی سیاسی - دینی مستقل در صحنه اجتماع اسلامی آن روز جلوه کند. ادامه مطلب...